مادرانگی هایت من را میخ کوب می کند به زنجیر این دنیا مادرانگی هایت گه گاهی از من کودکی می سازد کوچک. حقیر بی دست و پا با کلی رویا. با کلی آرزو که آرزو می کنم در کنار تو بسازمشان و خوشحالی ، خنده ، بوسه ، همه و همه در کنار تو با یک فنجان داغ داغ از چایی که تو برایم ریخته باشی می چسبد. دوستت دارم و گفتنش به زبان سخت و در عمل سخت تر. دوستت دارم و بغل کردنت ، بوسیدنت ، گرفتن دستانت گاهی سخت و سخت تر.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت